سلام
انتهایی ترین و بالاترین نقطه ساختمون رو انتخاب میکنی تا به دورازهرگونه شلوغی,تلفن,کامپیوتر,تلویزیون و...ساعاتی رو تمرکز کنی ودرس بخونی واز پل کنکورارشد رد شی...آخرآخر راه پله ها رو میگم برا خودش اتاقی شده هرچند مختصر وکوچک...سعیم بر اینه که فقط برا استراحت ونماز و وقت غذا بیام پایین!
»»اون روز چند دقیقه ای بعد شنیدن صدای اذان مغرب اومدم پایین .همین طور که پله ها رو که یکی یکی پشت سر میذاشتم با خودم فکر میکردم براستی تا چد ارزش داره درس خوندنی که تست زدنش _ولو که یک تست باشه_ترجیح داده شه به نماز اول وقت؟
میرسم پایین,تلویزیون روشنه و حاج اقا حدائق صحبت میکنن باموضوع "نیت اعمال"...میفرمان :"میشه دائم العبادت بود اگه نیتها رو خدایی کنیم."
جالب بود که جواب افکار چند دقیقه پیش رو تو صحبتای ایشون پیدا کردم .چند جمله ازشون شنیدم و فهمیدم که میشه درس خوندنت بشه عبادت اگه هدفت رضای خداباشه! اون موقع دیگه چند دقیقه به تاخیر انداختن نماز اول وقتت معنایی نخواهد داشت حتی اگه به قیمت ازدست دادن یک تست کنکورت باشد(!)
جوابم روگرفته بودم .نماز رو میخونم و مسیر راه پله ها رو برا رسیدن به اتقاکم پیش میگیرم.همین طور که پله ها رو یکی یکی طی میکنم در راستای انچه که دستگیرم شده بود تست چند گزینه ای تو ذهنم نقش می بنده و اون اینکه:
تست:انگیزه و نیت شما ازدرس خواندن چیست؟
الف)آینده روشن ازنظر مادی و سطح رفاه ب) کسب علم ج )شهرت و مقام د) رفع بیکاری ه) رضای خدا و خدمت به خلق
به خودم تلنگری میزنم که فلانی! با خودت صادق باش! براستی کدام گزینه ؟
پ.ن: براستی چرا گزینه ی اخر تست فوق "خداست"؟ شاید به مانند سایر تستهای زندگیمان که اخرهمه ی درهای بسته او را میجوییم؟؟؟؟ براستی چرا؟