سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[دانشمند] هنگامی که از آنچه نمی داند پرسیده شد، ازگفتن «خداوند داناتر است» خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]
شهدای غریب
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 97095
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 4
  • من مانده ام تنهای تنها

  • نویسنده : محسن نیکنام:: 86/8/4:: 3:22 صبح

    سلامی به بوی تنهایی

    سلام. چطورید؟ حالتون خوبه؟ حال من هم خوبه... متشکرم

    ولی توی این کشور و این شهر به این بزرگی حال بعضی از آدمها خیلی خوب نیست........

    نمی دونم از کجا شروع کنم؟ ولی من اهل پراکنده گویی نیستم و سریع میرم سر اصل موضوع. اگه تلویزیون رو دیده باشید، چند شب پیش بک گزارشی رو نشون داد که من بعد از دبدن این گزارش حسابی از خودم بدم اومد و می خواستم همش خودم رو نفرین کنم...........

    همش به خودم می گفتم بابا ایول به اینا. اینا دیگه تهشن. یه قول بعضی ها خدای امیدن .....

    نشون می داد جانبازانی رو که از زمان جنگ به بعد حالت روانی بهشون دست داده و .................

    دیگه خودتون بقیه اش رو بگیرید...

    خاک تو سر ما. نشون می داد که آدم 40 ساله داره نمایش تمرین می کنه تا اندکی روابط اجتماعی رو یاد بگیره. تا یکم عقلش که چندین سال رشد نکرده آروم آروم رشد کنه تا بتونه بیاد توی جامعه و با مردم رابطه برقرار کنه......

    ببینید اینها برای ما رفتن. من اول به خودم میگم، چون من از همتون بدترم........ ولی تورو خدا بیایید رفتار قبلیمونو، افکار گذشتمونو ، روابط گذشتمونو با برخی از افراد اصلاح کنیم تا یکم بتونیم دل این دل سوختگان رو خوشحال کنیم

    والله خیلی بده . می دونید چرا؟ اینا توی تصوراتشون  : فکر می کنن وقتی که رفتن جنگیدن و انقلاب پیروز شد، دیگه جامعه ی ما عاری از فساد و ............ است و وقتی پا به خیابون ها می ذارن اصلا صحنه ای از فساد نمیبینن.

    ولی.............

    ولی وقتی که وارد جامعه می شن و مردم رو میبینن ، دوباره به همون حالت قبلی بر میگردن و شاید از خدا بخوان که ای خدا مارو دوباره به همان حالت قبلی برگردون چون ما اون موقع امید داشتیم .................


    نظرات شما ()

  • خودتون فکر کنید:

  • نویسنده : محسن نیکنام:: 86/7/23:: 1:47 صبح
           بسم رب الشهدا

    وقتی این عکس رو دیدم خیلی دلم گرفت نمی دونم شما چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

                          


    نظرات شما ()

  • حقوقمون

  • نویسنده : محسن نیکنام:: 86/7/20:: 5:26 عصر

    بسم رب الکعبه

    سلام به همه ی شما دوستای خوبم! احوال شما؟خوبید؟خوشید سلامتید؟چه خبر از درس و دانشگاه و امتحان وکسب و کار و زندگی...خوب ببخشید دیگهّ !لازمه گاهی اوقات وبلاگ با تاخیر هم اپدیت شه!حتما دارید میگید بسه دیگه برو سر اصل مطلب ما که میدونیم این سلام و احوال پرسیت بی هیچی نیست!باشــــه شروع میکنم!

    تا حالا شده در مورد حق و حقوقهایی که داری فکر کنی؟اینکه چه حقوقی به گردنت هست و تو باید بهشون احترم بذاری ؟خوب! مهم نیست !من 4نوع حقی که به نظر میرسه ما به عهده داریم رو عرض مکینم خدمتتون البته با اجازه !!!

    _خدایی که ما رو خلق کرده و خودش میگه من همه چیز رو آفریدم برا انسان آیا نباید لحظاتی از وقتمون رو به اون اختصاص بدیم؟بشینیم با خودمون فکر کنیم که با این فرصت محدودی که داریم چطور میتونیم بهتر و صمیمی تر ارتباطمون رو با خدا برقرار کنیم!چطور میتونیم بهتر این حق رو ادا کنیم؟دوستی میگفت وقتی میخوام با خدا حرف بزنم دنبال بهترین و قشنگ ترین واژه ها میگردم !هر کی متناسب با سطح خودش!

    _خودمون! خودمون خیلی مهم هستیم چرا تا حالا به این فکر نکردیم که ما چه حقوقی بر عهده ی خودمون داریم؟ اون روز داشتم با خودم فکر میکردم که من متشکل از دوبعد روحی و جسمی هستم! در واقع این دوبعد هستن که باعث شدن الان من وجود داشته باشم !پس باید حقی که اینها دارن رو ادا کنم!من حق ندارم به خودم لطمه بزنم! مواظب سلامتی خودم نباشم !آبروی خودمو ببرم!گناهامو افشا کنم!عزت نفس خودمو خراب کنم!من حق دارم خوب زندگی کنم ! خوب انتخاب کنم!...باید مواظب اینها بود و با دید وسیع تری به خودم نگاه کنم . اخه !من وجود دارم! هستم ! و باید به این بود خودم اهمیت بدم...

    _دیگران یعنی همونهایی که ما داریم با اونها زندگی میکنیم و به نوعی باهاشون درارتباط هستیم.  اینکه من هستم و اونها هم هستن همین بودن ما برامون نسبت به همدیگه حق و حقوقی رو ایجاد میکنه!حق ندارم آبروی کسی رو ببرم /پشت سر کسی حرف بزنم /کسی رو تو جمعی تحقیر کنم / کاری کنم که دیگری اذیت شه/دیگران چون هستن من باید به واسطه ی این بودنشون به حق و حقوقی که دارن احترام بذارم!

    _طبیعت یعنی همه ی اشیا و اجسامی که دور و بر ما هستن!اینها هم حقی دارن به گردنمون! اگه به این دید به طبیعت نگاه کنیم که برا راحتی و آسایش ما ساخته شدن مطمئنا بهشون احترام میذاریم!همین میز و صندلی که سر کلاس روش میشینی خداییش  چقدر بهش احترام میذاری؟منظورم اینه که چقدر خط خطیش نمیکنی ؟عکس استادت رو روش نمیکشی؟درد دلاتو روش نمینویسی؟یا همین اتوبوسی که سوار میشی چه لزومی داره روش یادگاری بنویسی؟

    پس شد: حق خالق /حق خود انسان/حق دیگرون /حق طبیعت

     ما انسانیم همراه با تموم ظرفیتها و استعدادهایی که خدا بهمون داده! کار سختی نیست اگه یه کم دیدمون رو بازتر کنیم و به دید وسیع تری ببینیم قضایا رو!خیلی مهمه دید ما !این دید ما هست که بهمون جهت میده ...جهت در واقع مسیر حرکت ما هست.

    امیدوارم همه ی ما خوب فکر کردن و خوب دیدن رو یاد بگیریم

    در پناه حق روزای خوبی رو پیش رو داشته باشین.

     

    صلوات یادتون نره

    التماس دعا

    یا زهرا(س


    نظرات شما ()

    <      1   2   3      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ